برای دخترم مانیسا

برای تو مینویسم ای تمام هستی من ..‌.

روز موعود 😍😍

1399/2/15 1:19
نویسنده : مامان نوشین
78 بازدید
اشتراک گذاری

و اماااااااااااا بالاخره روز موعود ، روز دیدار دختر خوشششششششششگل و ناااااااااز و عزییییییززززم فرا رسید ⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩ روزی که میتونستم بعد از ۹ ماه انتظار صورت ماهشو ببینم. ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

صبح ساعت ۸ راه افتادیم به طرف اصفهان چون قرار بود ساعت ۹ اونجا باشیم . سر ساعت ۹ بیمارستان خانواده بودیم و فقط میگذاشتن یه نفر همراه وارد بخش داخلی بشه. رفتیم تو کارهای پذیرش رو انجام دادیم و من وارد بخش زایمان شدم. لباس های مخصوص رو پوشیدم و منتظر شدم تا خانم دکتر دانشفر بیان برای عمل . کارهای آماده سازی رو سریع انجام دادن برام سرم هم بهم وصل کردن ولی کلی طول کشید تا دکتر بیاد. متاسفانه اون روز، روز ماما بود و بیمارستان خیلی شلوغ بود و جشن گرفته بودن و دکترهام مریضاشون رو به امید خدا رها کرده بودن و مشغول عکس گرفتن بودن و... بودن .ماه رمضون هم بود. خلاصه که ساعت ۱۲ اطاق عمل خالی شد و نوبت من رسید دکتر دانشفر هم اومده بود. وارد اطاق عمل شدم و قرار بود با بی حسی از کمر عملم انجام بشه ولی بعد از اینکه متخصص بیهوشی دو تا آمپول توی کمرم زد، پاهام بیحس نشد و همچنان میتونستم حرکتشون بدم ،گفتم من هنوز دارم درد رو حس میکنم ،دکتر گفت فایده نداره باید بیهوشش کنیم!! خلاصه که ساعت ۴ من از بخش ریکاوری بیرون اومدم و مامان جون و بابایی و عمه جون کلی نگران شده بودن .مانیسای عزیزم نمیدونی وقتی چهره نازنینتو دیدم چقدر حس خوبی داشت فرشته خووووووشگل ناز دوست داشتنی مامان.اینقدر هزار ماشالا خوشگل بودی که نگووووووو 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😍😍😍😍😍😍😍😍😍😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😍😍😍😍😍😍

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)